یادداشت شفیعیکدکنی برای نجف دریابندری
تاریخ انتشار: ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۷۸۷۲۲۶۸
محمدرضا شفیعیکدکنی در یادداشتی درباره نجف دریابندری نوشته است: نجف، مصداق راستین روشنفکر ایرانی است.
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا، در این یادداشت که با عنوان «با خندههای بلند و پیوستهاش» در شماره یازدهم مجله «سیاه مشق» (فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۷) منتشر شده، آمده است:
«نخستین بار که با نام نجف دریابندری آشنا شدم وقتی بود که در جُنگِ هنر و ادبِ امروز که به همتِ حسین رازی منتشر میشد یک شاخه گل سرخ برای امیلی را خواندم که دریابندری ترجمه کرده بود سال ۱۳۳۴ یا ۱۳۳۵ من در آن روزگار طلبهی نوجوانی بودم که در کنارِ کتابهای فقه و اصول و منطق و فلسفه، که عملاً سیلابس درسیام بود، هرچه به دستم میافتاد میخواندم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
انصافاً این جُنگ –که دو شماره بیشتر منتشر نشد– در آن سالها نشریهی بسیار آوانگاردی بود. من تمام مجلّاتِ آن سالها را در کتابخانهی آستان قدس رضوی –که پاتوقِ همیشگیِ من بود– میخواندم ولی این جُنگ را، از کنار خیابان و از یک بساط کتابفروشی روبروی باغِ ملّی مشهد خریدم، هر دو شماره را؛ شاید یک سالی بعد از انتشارش، مثلاً در سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷ شعرهایی از اخوان در آنجا چاپ شده بود.
چاوشی و زمستان و شاید هم آوازِ کرک شعرهایی هم از شاملو و نیما داشت. در آنجا، با نخستین ترجمهی سرزمین ویرانِ الیوت آشنا شدم که حسین رازی خودش ترجمه کرده بود. بگذریم بعدها هر جا که نوشتهای یا ترجمهای از نجف میدیدم با شوق میخواندم. نثر فارسی نجف در همان سالها هم روان و درست و جا افتاده بود. وقتی که برای دورهی دکتری به تهران آمدم، در سال ۱۳۳۴ و مقیم شدم در جلساتِ مجلهی سخن –که در منزل شادروان دکتر خانلری تشکیل میشد– نجف را از نزدیک دیدم با شیفتگی او را استقبال روحی و معنوی کردم.
نجف از آنهایی است که روحیّهای شاد و مژدهرسان دارد و هرکسی را شیفتهی خود میکند. هیچ اهل اَدا بازی و ژست گرفتن و روشنفکرنمایی نیست. «فرزانه» واژهای عاطفی emotive است که تعریف دقیق منطقی ندارد امّا در مرکزِ مفهومی آن هوش و دانایی و حکمت نهفته است. من او را یکی از مصادیق فرزانگی در عصرِ خودمان دیدم. در طولِ افزون بر پنجاه سال که با هم دوست بودهایم هرگز ازو رفتاری، که مایهی ملال دوستان شود، ندیدم. همیشه شمع مجلس یاران بوده است و خندههایش محفلِ دوستان را طراوت و شادابی بخشیده است.
در کوهنوردیهای صبحهای پنجشنبه، در کنارِ دکتر زریاب خویی –یکی از فرزانگانِ بزرگِ این قرن میهنِ ما– حضورش مایهی شادمانیِ دوستان بود؛ با خندههای بلند و پیوستهاش. یکبار، در یکی از قهوهخانههای راهِ «دَرَکه» چندان بلند میخندید که صاحب قهوهخانه –که محمدعلی– نام داشت، میخواست جمع ما را از قهوهخانهاش بیرون کند و به حُرمتِ شادروان یحیی هُدی گناهِ ما را بخشید.
نجف، مصداقِ راستینِ روشنفکر ایرانی است. سالها قبل، در کلاس درسی در دانشگاه تهران میخواستم نمونهی قابل قبولی از روشنفکر در ایران مثال بیاورم، با تأمل بسیار بدین نتیجه رسیدم که از نسل قدیم محمدعلی فروغی و سید حسن تقی زاده و دکتر تقی ارانی و از جمعِ زندگان، نجفِ دریابندری را باید یادآور شوم و بعدها، هرگز ازین گزینه خویش پشیمان نشدم. البته با استصحابِ طلبگی خودم باید یادآور شوم که «اثباتِ شئ نفی ما عَدا» نمیکند.
برای نجف آرزوی تندرستی و شادمانی دارم.
محمدرضا شفیعی کدکنی
تهران، ۹۶/۱۱/۴»
نجف دریابندری متولد سال ۱۳۰۹، پس از تحمل سالها بیماری در پانزدهمین روز اردیبهشتماه سال ۱۳۹۹ چشم از جهان فروبست.
«پیرمرد و دریا» و «وداع با اسلحه) (ارنست همینگوی)، «بیگانهای در دهکده» و «هاکلبری فین» (مارک تواین)، «یک گل سرخ برای امیلی» و «گور به گور» (ویلیام فاکنر)، «پیامبر و دیوانه» (جبران خلیل جبران)، «رگتایم» و «بیلی باتگیت»، (دکتروف)، «بازمانده روز» (کازوئو ایشیگورو)، «تاریخ فلسفه غرب» (برتراند راسل)، «فلسفه روشناندیشی» (ارنست کاسیرر)، «خانه برناردا آلبا» (فدریکو گارسیا لورکا)، «کتاب مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز» (با همکاری همسر فقیدش، فهیمه راستکار) و چندین و چند کتاب دیگر از آثار بهجامانده از این مترجم و نویسنده هستند.
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: شفیعی کدکنی نجف دریابندری نجف دریابندری سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۷۸۷۲۲۶۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای دعوای هوشنگ ابتهاج با رهبر حزب توده
کتاب پیر پرنیان اندیش، جمع آوری خاطرات هوشنگ ابتهاج توسط میلاد عظیمی و عاطفه طیه است که در سال ۱۳۹۱ توسط انتشارات سخن منتشر شد. هوشنگ ابتهاج در این کتاب به خاطرات خود در مواجهه با سوالات گردآورندگان میپردازد.
به گزارش انتخاب، این کتاب در دو جلد و بیش از هزار صفحه منتشر شده است. در ادامه بخشهایی کوتاه از این کتاب را با هم میخوانیم.
به آذین و تشکیلات اتحاد دموکراتیک مردم ایران(اتحاد دموکراتیک مردم ایران، تشکیلاتی سیاسی بود که در مهر ماه ۱۳۵۷ توسط محمود اعتمادزاده (به آذین) تشکیل شد. این تشکیلات پس از انقلاب نیز به فعالیت خود به موازات حزب توده ادامه داد و با دستگیری به آذین، فعالیت آن پایان یافت.)
-ترجمههای به آذین رو میپسندین؟بله زبان فاخر درخشانی داره، ولی تو اولین ترجمۀ جدیش ژان کریستف، جلد اول و نصفی از جلد دوم ترجمه معیوبه یعنی زمانهای افعال زمانهای فرانسویه مال زبان فرانسه است. مثلاً ما میگیم من دیدم که میاومد، ولی ترجمه به آذین نادرسته و این زمانها فارسی نیست
-بهترین ترجمه به آذین به نظر شما کدومه؟جان شیفته به نظرم خیلی ترجمۀ عالی داره زبان آراسته واقعاً درخشان، طبری میگفت اگه رومن رولان زنده بود حظ میکرد کار ترجمه به آذین یک بازآفرینی از جان شیفته به زبان فارسی در اومده طبری اصلشو هم خونده بود و میگفت کار به آذین ترجمه نیست بازآفرینیه یا اون کتاب اولن اشپیگل نوشتهٔ شارل دو کوستر ترجمه فوقالعاده درخشانی داره. خیلی پرکار بوده به آذین
- آقای به آذین به موسیقی هم علاقمند بود؟بله حتی تو وصیت نامهاش نوشته که به آداب مسلمانی مراسم کفن و دفن منو انجام بدین و بی سر و صدا جایی خاک، کنین در مسجد و خانقاه برای من مراسم نگیرین اگه دوستان و اقوام خواستن از من یادی بکنن دور هم جمع بشن و موزیک گوش کنند.
-استاد شما در جریان کار تشکیلات اتحاد دمکراتیک مردم ایران بودید؟ببینید تا اونجا که یادمه به آذین پیش از انقلاب این تشکیلات درست کرد، ولی بعد از انقلاب نمیدونم چی شد که به روز به آذین به من زنگ زد. از طرز حرف زدنش فهمیدم یه چیز غیر عادیه گفت: سایه فلان روز ساعت چهار بعد از ظهر بیا خونه ما. خُب ما همچین مناسباتی با هم نداشتیم ما هر روز همدیگه رو میدیدیم. وقتی تعیین میکنه فلان روز بیا لابد یه قرار غیر عادیه من هم حدس زدم که باید یه چیز سیاسی باشه. من قبل از ساعت چهار رفتم به خونهاش و نشستیم و حرفهای معمولی مونو زدیم. بعد کیانوری اومد و یه نفر دیگه هم اومد اونجا حرف اتحاد دمکراتیک و مطرح کردن که قرار بود یه تشکیلات دمکراتیک بی ارتباط با حزب توده ایران باشه.
من به کیانوری گفتم اصل این کار خیلی خوبه و تعدد احزاب مفیده و حتی برای مصلحت کار هم خوبه و اونهایی که نمیخوان تند و تیزیهای حزب سیاسی رو داشته باشن یه جای دمکراتیکی هست که میتونن اونجا سر یه مسائلی باهم توافق بکنن این فکر خوبیه، ولی شما بد عمل کردین به گمان من شما یعنی کیانوری، این اتحاد دمکراتیک و تشکیل دادین و بعد بدترین آدمو برای این کار گذاشتین آقای به آذین پرچم حزب توده ایرانه؛ شما این آدم بی اینکه از حزب توده ایران بریده باشه، آوردین که یه تشکیلات مستقل راه بندازه؛ خُب همه میخندن. مردم کـه بـاور نمیکنن این فقط جعلی بودن و ریا رو نشون میده.
کیانوری تند شد و گفت حالا رفیق ما سایه میخواد رفیق ما، به آذین رو به ما معرفی کنه! گفتم نه آقا من نمیخوام به آذین به شما معرفی کنم؛ آقای به آذین احتیاجی به معرفی من نداره من میگم بد انتخاب کردین. معنای حرف من این بود که شما این تشکیلاتو راه انداختین دیگه گفت: ما اینجا جمع شدیم راجع به اتحاد دمکراتیک صحبت بکنیم. پس تو چرا اگه موافق نیستی اینجا هستی؟ من دیگه منفجر شدم لبخند میزند و برگشتم به آذینو نگاه کردم گفتم: ایشون به من تلفن کرد و از نداده که من خواهش کرده ساعت چهار بعد از ظهر بیام اینجا و به من توضیح هم قضیه چیه. من خیلی خوشحال میشم پاشم برم. کیا گفت که نه من که مقصودم این نیست و حالا ما نشستیم و داریم حرف میزنیم. من تا آخر جلسه اخم کردم و ساکت نشستم (اخم مبارک را هم تقلید میکند به خنده میافتیم و تمام مدت این طوری نشستم کمی پشت به کیانوری) و دیوارو نگاه کردم.
آقای عظیمی عزیز اگه شما به کسی احتیاج نداشته باشین و طمع به چیزی نداشته باشین همیشه میتونین حرفتونو بزنین.
- استاد ارزیابی تون از این تشکیلات چیه؟به نظرم یه خطای محض بود... به آذین هم باورش شده بود و همه نیروشو برای این اتحاد دمکراتیک گذاشته بود اصلاً در قالب یک رهبر قرار گرفته بود...
کانال عصر ایران در تلگرام